پاییزانه
شعر و ادبیات
«....برادر، اگر تو را فضيلتي باشد و آن فضيلت (به راستي) از آن تو باشد، هيچ كس ديگر در آن با تو انباز نيست. بي گمان، مي خواهي آن را به نامي بنامي و بنوازي: مي خواهي گوش اش را بكشي و با آن بازي كني.... هر فضيلت به ديگر فضيلت ها رشك مي برد و رشك چيزي ست هولناك! چه بسا فضيلت ها نيز از رشك نابود شوند. آن را كه آتش رشك فرا گيردريال سرانجام كژدم وار نيش زهرآگين را به سوي خود مي گرداند! آه، اي برادر، هر گز نديده اي فضيلتي را كه بد خويش را بگويد و خود را زخم زند؟ انسان چيزي نيست كه بر او چيره مي يابد شد! از اين رو مي بايد به فضيلت ها عشق ورزي، زيرا كه بر سر آن ها فنا خواهي شد!....»
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |